حرف آخر

گلوم درد میکنه. دراز کشیدم و تنهام. ذهنم پر شده از هجوم افکار منفی که انگار موقع مریضی لج میکنند که تنهات نزارند. هی دارم با خودم کلنجار میرم که شاید به یک نقطه مثبت از اوضاع اخیربرسم و هر چی بیشتر سعی میکنم کمتر موفق میشم.همه چیز کامل سیاهه ا
حرف آخر :ا
سپرده ام شما را به خاطرات
این خاطرات را به خاک
و خاک را به باد

پ.ن1 : نازلی جون و علی شکمو! کاش بدونید اون موقع که زنگ زدید چقدر خوشحالم کردین.اصلا فکر نمیکردم ایران باشید. کلی روحیه ام عوض شد. این علی از اون همکارهای نازنین بود که اگر یه روز نبود یا میرفت ماموریت کلی قسمت ما سوت و کور میشد. نیکی خونه نبود ولی بعد که گفتم شما زنگ زدین کلی خوشحال شد

ا پ .ن. 2: ترنم جان فکر نمیکنی با این تعریف ها من لوس میشم!!!ا

بهترین قسمت هر سفر خارجی برای من میز صبحانه هتل است که انتخاب های فراوونی بهم میده و میتونم بدون استرس سر کار رفتن با خیال راحت بشینم پشت میز و در حالی که گرسنه هستم یه صبحانه دلچسب و دلخواه بزنم بر بدن وحالشو ببرم.ا
بد ترین قسمتش هم توالت رفتن ! خصوصا وقتی تو خیابون گردی ها بعد از تحمل زجری طاقت فرسا به یه توالت عمومی میرسی و وقتی وارد میشی یه توالت فرنگی نسبتا کثیف پیدا میکنی اونهم بدون شیر آب ! ا
آیا ما به عنوان یک شهروند ایرانی امنیت اجتماعی داریم؟
طرح ارتقاء امنیت اجتماعی یعنی چی؟ این واژه قشنگ که برای ایجاد انواع و اقسام مردم آزاری ها استفاده میشه دقیقا یعنی چه؟ تبرج یعنی چه؟ اصلا ما تو زبان فارسی معادل کلمه تبرج چی داریم؟ چرا توهیچ کشوری چکمه بلند ایجاد تبرج نمیکنه ولی تو ایران میکنه؟ معیار تشخیص تبرج اصلا چیه؟
راه اندازی گشت بسیج برای ایجاد امنیت اجتماعی مردم نتیجه ای غیر از همین مردم آزاری ها داره مگه؟
اصلا تا حالا کی بسیج تونسته امنیت اجتماعی برقرار کنه؟ بسیج از نظر من یعنی اصل مفهوم نا امنی !یعنی گروهی از افراد صرفا برای سلب آسایش ملت !ا
اصلا چرا امنیت در ایران فقط باید از نوع اجتماعی و اون هم با معیار های نیروی انتظامی باشه؟نیروی انتظامی؟ با چنین فرماندهی؟ آیا ما تو جاده های خطر ناک کشورمون امنیت داریم؟ سالی چند تا کشته میدیم بخاطر غیر استاندارد بودن جاده ها مون ! چرا کسی نگرون فقدان امنیت جانی ملت پس نیست؟
تا کی باید عرصه رو بر ملت تنگ تر کرد و تقصیر ها رو به گردن مافیا های نادیده و دشمن انداخت؟
طرح برخورد با بدحجابی در شرکتهای خصوصی چه جوری به ذهن آقایون خطور کرده؟ این طرح از آستین کی اومده بیرون؟ حریم خصوصی افراد تا کجا باید به لجن کشیده بشه؟در پشت این جمله چه خطر جدیدی ماها رو تهدید میکنه؟ این مفهوم امنیت اجتماعیتونه؟
حقیقت اینه که من با دیدن نیروی انتظامی در ایران کلا حسی به اسم امنیت رو از دست میدم ! پلیس ایران هر حسی رو در من ابقا میکنه الا امنیت .هر چقدر هم این طرح هاشون بیشتر میشه احساس نا امنی در من بیشتر میشه. احساس میکنم تو یه حلقه افتادیم. یه حلقه که روز به روز داره تنگ تر میشه. تا بالاخره یه روز میرسه به دور گردنمون و اون روزه که صندلی رو از زیر پامون بر میدارند و بعد تمام....ا
فقط این یه خبر دلم رو خنک کرد و بس
پس این ویزای لعنتی ما کی قراره بیاد؟
سایت پتیش آنلاین در حال جمع آوری امضا برای تغییر نام خلیج عربی به خلیج فارس در سایت گوگل است. قبلا این پتیشن رو امضا کرده بودم ولینکش رو هم برای خیلی ها فرستادم. اخیرا متوجه شدم که باید تعداد امضا ها به یک میلیون برسه تا شرکت معظم گوگل حداقل ما رو به اعراب نفروشه ! مهم نیست که ما از آقای احمدی نژاد خوشمون میاد یا نه ! مهم نیست که کجای دنیا زندگی میکنیم یا کجا میخواهیم بریم ! مهم اینه که ایران وطن ماست و دریغ است ایران که ویران شود... ا
ا
اگرحتی اسم ایران براتون مهمه این پتیشن رو امضا کنید. برای امضا نامه به اینجا مراجعه کنید ا
این روزها دلم باران میخواهد. بوی خاک باران خورده...بوی هوای تازه و خیس شمیران.بوی صدای باران روی برگهای درختان باغ همسایه....ا
این روزها زندگی به آرامی و در انتظار می گذرد. میدانم که انتظار هم بخشی از زندگی است. مثل همون روزهای انتظار برای جواب کنکور که کند می گذشت و ترسی گنگ را در پس خودش داشت. این روزهای هی منتظرم که شاید با زنگ تلفنی یا با دریافت یک ایمیل برگ دیگری از زندگیم آغاز شود. شاید هنوز زود است...ا
روزهایم یکی پس از دیگری تمام میشود ، من را می گذارد و میرود. دوست دارم بعضی از این روزها ثانیه هایش سالها طول بکشد و بعضی روزها را دوست ندارم دیگر به یاد بیاورم. مثل همانهایی که دوست دارم از صفحه ذهنم برای همیشه پاک شوند
این روزها زندگی برایم یعنی من ، یعنی همین منی که خیلی اوقات مال خودم نیستم.این روزها زندگی برایم یعنی بهار. این روزها زندگی برایم یعنی چهار دیواری خانه ام که همیشه دوست دارم با آرامش و یکرنگی دیوارهایش را رنگ کنم.ا
این روزها دلم باران می خواهد . یکریز و پی در پی....این روزها دلم باران میخواهد، نه از سر دلتنگی که از روی سادگی