28.6.08
از سر کار که بر میگشتم روبروی مبل جام جم صدای ویولن قشنگی تو ماشین پیچید. برگشتم دیدم یه آقا پسر خیلی مرتب و آراسته با شلوار جین و تیشرت کنار خیابون وایساده و داره ویولن میزنه.ا
نمیتونستم ماشین رو نگه دارم وگرنه حتما پیاده میشدم ، یه پولی بهش میدادم و بهش میگفتم که چقدر شخصیتش قوی تر از خیلی های دیگه به نظرم میاد. دلم میخواست بهش میگفتم که چقدر تحسینش میکنم. بخاطر کاری که انجام میده. به خاطر غیرتی که داره.به خاطر اون غروری که تو این سن داره ولی میاد کنار خیابون می ایسته و ساز میزنه. به خاطر همه چیزی که در اون پسر وجود داشت و کلمه نمیتونه توصیفش کنه
هنوز افسوس این حرفهای نگفته تو دلم مونده
سلام الهام جان مرسی بابت راهنمایی ات در مورد توجيه اقتصادی پروژه
منم چند روز پيش توي خيابون يك نفر دقيقا مثل همين طرفي رو كه گفتي ديدم
احساسم تاسف و تحسين بود
تحسين بخاطر شخصيت اون پسر و تاسف بابت جايگاه هنر در كشور و وضعيت اقتصادي
شاد باشي
آره امین راست میگی. الان احساس میکنم که شاید یکی دیگه از چیزهایی که باعث شد من خیلی توجهم جلب بشه شاید احساس تاسف من از وضعیت اقتصادی کشوره.که چنین جوونی برای امرار معاش به ساز زدن رو بیاره
منم بيشتر متأسف شدم ولي اون جنبه تحسيني كه گفتي هم كاملا بجاست.
منم همیشه به این نوازنده های دوره گرد کمک می کنم...اصلاً به چشم گدا بهشون نگاه نمی کنم!!!اون آدم قطعاً اگه تو یه جامعه سالم به دنیا اومده بود مجبور نبود استعدادشو با ساز زدن کنار خیابون هدر بده!!!ا
دقیقا باهات موافقم بهاره جان. اونهایی که اهل ساز باشند میدونند که نوازنده عاشق سازشه. به نظرم این نوازه عشقش رو کنار خیابون داره به مردم میفروشه
اینجا اگه کسی گ د ا ی ی بکنه همه خجالت می کشن و سریع یه فکری براش می کنن.کاره این آدم گدایی نبوده ولی با وضع موجود کم کم مجبور به گدایی هم می شه.مردمی که مشکل نون شب دارن نمی تونن فکر کنن که چجوری می شه این مشکلاتو حل کرد.
بي خيال!!،............. پول چيز خوبيه كه حتي ميشه باهاش احساسو خريد
سلام الهام
من هم سر جهار راهها همیشه از این آدما میبینم
چن روز پیش تو یوسف آباد یکی تو آشغالی دنبال چیزی میگشت خیلی ناراحت شدم نتونستم از اتوبوس پیاده شم تا بهش کمک کنم
خیلی خوب مینویسی
امیدوارم وبلاگتو هر روز آپدیت کنی
من هم قول میدم هر روز بخونم
امیدوارم شاد باشی