بازی پنج اعتراف
24.12.06
خوب بالاخره من هم توسط امیر عزیز و دختر خوب به این بازی دعوت شدم. تو این بازی باید به پنج تا مطلب که دیگران کمتر میدونند اعتراف کنیم و بعد پنج تا از دوستامون رو به این بازی دعوت کنیم: ا
ا
اعتراف میکنم بچه که بودم همیشه نقشه خراب کاری ها رو من میکشیدم و بهزاد داداشم برام اجرا میکرد در نتیجه همیشه اون بود که تنبیه میشد و تا سالهای سال بعد که من و بهزاد بزرگ شدیم هیچ وقت متوجه این موضوع نشد
اعتراف میکنم اگر بادمجونهایی که مامانم تو حیاط واسه اولین بار کاشته بود و کلی منتظر بود که محصول بدن پلاسیده شده بودند و خشک شده بودند واسه این بود که بهزاد به دستور من به جای آب ریختن پاش نفت میریخت که من و اون مجبور نشیم نهار قیمه بادمجون بخوریم
اعتراف میکنم یه روز که رفته بودم برای مامانم قرص مسکن برای دندون دردش بخرم دکتر دو تا قرص بهم نشون داد و گفت یکیش جویدنیه و یکی دیگه رو باید با آب بخوره. وقتی رسیدم خونه یادم رفت کدومشون رو خریدم ! به مامان گفتم دکتر گفت جویدنیه .مامان هم شروع کرد به جویدن و با قیافه مامان که بدجور تو هم رفته بود فهمیدم اشتباه کردم. ولی تا آخر اون 12 تا قرصی که مامان خورد جرات نکردم بگم که اشتباه کردم
اعتراف میکنم که اون روز تو شوروی اگر ماشین از جاده منحرف شد واسه این نبود که من از صدای بلند حسین ترسیدم واسه این بود که پشت رل خوابم برده بود
اعتراف میکنم که بر خلاف اونکه همه فکر میکنند من خیلی محکم هستم خیلی دل نازکم و خیلی هم حساس و زود رنج
وقتی من میگم گواهینامه زن جماعت رو باید باطل کرد همینه .
نمي دانم براي چي مطلبي كه در مورد رئيست نوشته بودي پاك كردي ؟!
به هر حال يك سر به وبلاگ همكارت بزن تا نظر اون رو در مورد رئيس بداني
http://sedaghatblog.persianblog.com/
سالگرد ازدواجتان پيشاپيش مبارك
به رئیس :خوب پس بالاخره پیداش کردی هان؟
به الهام: کاش یه اعتراف هم درباره ی این رییستون می کردی!
به رییس: بابا آقای رییس بی خیال بابا! تابلو نکن که بلاگشو یاد گرفتی! حداقل مخفیانه بیا بذار درباره ت بد و بیراه بگه بعد تو شرکت حالشو بگیر! (حیف اینجا شکلک نداره وگرنه یه چند تا شکلک شیطون من لازم داشتم)
سلام.با بهترین آرزوها برای شما
دمت گرم
میشه بگی جریان این اعترافها چیه؟ ممنون میشم.
دخترجون تو که همه این بلاها رو سر مامانت و برادرت آوردی پس نیکی چی میشه؟ برای اذیت کردن اون کمک خواستی من و امین و پاییز درخدمتیم.
راستی پست رئیس چی شد؟
الهام جون کم پیدا شدی!
عجب اعترافات تکان دهنده ای، شری بودی واسه خودت الهام جون!
الهام جان نيكي هم منو دعوت كرد.بيا و بخون خواهر
میدونی الهام قسمت قشنگ این اعترافات تفاوتهای جالب اونها در ساختارشون است. اما ما رو که کسی شام و نهار دعوت نمی کنه ..ولی برای خرابکاری دوتا دوتا دعوت می شویم .. آخه اینجوری که انصاف نیست ... اما با این وجود من حاضر هستم در ازای دریافت یک ستاره و ارتقاء مقام اعتراف :) چی میشه کرد دیگه باید در ازای اجرای فرمایشات فرمانده یک مدال بگیرم یا نه؟
This comment has been removed by a blog administrator.
This comment has been removed by a blog administrator.
سلام
سرکار علیه الهام بانو!! جوابیه شخصیت خورد کنی برای خودمان نوشتیم. قدم رنجه فرموده ملاحظه فرمایید و ما را از کامنت خود بی نصیب نگذارید.
فعلا
همون الهام شر و تخسی هستی که من همیشه میشناختم . مهربون و حساس - به شدت شر و شیطون - متفاوت ترین دختری که تا حالا دیدم-بهترین دوستی که تا حالا داشته ام. - از راه بسیار دور از سرزمین سرد کانادا میبوسمت
یه نظرخواهی : این کامنت های پاک شده چی بوده
در جواب آشنا: این کامنت های پاک شده دلیل پاک کردن پست قبلی از طرف من بود .ولی به دلیل اینکه میتونست اون علت پاک کردن رو که خودتون هم میدونید پررنگ تر کنه و سوء تفاهم بیشتر ایجاد کنه پاکش کردم