کمک

سیستم بلاگ اسپات بعضی وقتها خیلی اذیت کننده است. کامنت گذاشتن توی اون برای خیلی ها مشکل است و .... .ا
میخوام وبلاگ رو به یک فضای اختصاصی منتقل کنم. کسی میتونه راهنمایی کنه که از کجا هاست و دامین بگیرم بهتره؟ در حقیقت می خوام آرشیو اینجا رو هم منتقل کنم. ممنون میشم اگر کسی بتونه راهنمایی کنه
عجب روزی بود امروز ! ملغمه ای از ترس ،نگرانی و اندکی هم شادی. تا چه مقبول افتد و چه در نظر آید
امروز از مدیرم پرسیدم کی پاداش میدین پس؟
.
خندید گفت ایشالله. میدونی که ایشالله دروغ بزرگ مسلمونهاست !ا

یک تجربه

با دلخوری به ساعت نگاه میکردم که دیر وقت رو نشون میداد.سعی کردم با خوندن کتاب رمان خودم رو مشغول کنم تا نیکی از خونه دوستش برسه. تازه تو داستان کتاب غرق شده بودم که صدای کلید ، سکوت خونه رو شکست
ا
همونطور که رو تخت دراز کشیده بودم بلند گفتم به به...بالاخره یادتون اومد زنتون خونه تنهاست؟
ا
جوابم رو نداد ! در رو بست وکفشهاش رو گذاشت توی جا کفشی. رفت توی آشپزخونه و بعد صدای باز کردن ساعتش که طبق عادت همیشه میزاشت توی کاسه نقره روی اوپن آشپرخونه
ا
خوب حالا خوش گذشت بهت عزیزم؟
ا
دسته کلیدش رو انداخت روی میز وسط هال و صدای بلند برخورد کلیدهای فلزی روی شیشه میز...ا
نشست روی مبل
نیکی تو نمیخوای به من جواب بدی؟ حداقل یه سلام که میتونی بکنی ! چت شده تو؟
از رو تخت اومدم پایین و با دلخوری اومدم تو هال
ا
هیچ کس تو خونه نبود .تنها ایستاده بودم وسط هال... خشکم زد
توی صف پمپ بنزین لیست سی دی هایی که داشت رو گرفت جلوم و گفت چیزی نمی خواین؟ نصف بیشتر خواننده هاش رو نمی شناختم! هیچ رغبتی هم نداشتم که از این خواننده های جدید چیزی بخرم. این آهنگ های جدید سبک رپ هیچکدوم لطف آهنگ های قدیمی رو برام ندارند. هیچ صدایی برام خاص نیست ! این ترانه ها تاثیری رو آدم نمیزارن ! انگار اون ترانه سرا های قدیم رفتند،آهنگ سازها دفترهای نت رو بستند و شاید سازهای قدیمی دیگه قرار نیست هیچ وقت کوک بشن ! انگاربازگشت گـــوگـــوش هم قرار نبود چیزی رو بــــرامون متحول کنه...ا
ا گاهی به این نتیجه می رسم ماها عجب نسلی بودیم !ما نسل جنگ بودیم.خاطرات نوجوونی همه ما یکی بود.همون رنگ تیره لباس مدرسه !همون دفتر های شصت برگ و چهل برگ کاهی،با طرح گل شطرنجی روی جلدش ،همون قلک های تانک و نارنجک که قبل از عید به ما میدادند ،همون کارتونهای لطیفی که اون موقع داشتیم و همون آژیرهای قرمز و سفیدی که گاه به گاه چاشنی زندگیمون شده بود. من آهنگ های نسل جدید رو دوست ندارم.کارتونهای فضایی جدید هم همینطور.من این کفش های رنگارنگ ورنی بی کیفیتی که این روزها پشت ویترین هاست رو هم دوست ندارم. گاهی فکر میکنم انگارخواسته های ما یه جایی توی زمان دیگه گم شد.....ا
ا
پ . ن: قشنگترین کامنتی که برای این پست من نوشته شد کامنت آرش عزیز بود که به نظرم فوق العاده اومد:ا
آهنگهای جدید هم زیبای های خاص خودشونو دارن وبه نظرم درکشون نیاز به یه کم فهم فلسفی و عرفانی داره .مثلا برای فهمیدن مفهوم بیت
پیشی منی و میوو...دوست دارمو بیاوو...ا
حتما باید حس شاعر و فضای خفقان آوری که اجازه بیان شفافتر از ین حد احساس رو نمیده درک کرد . گرفتی دیگه ؟؟