برف

هنوز خیلی زود بود که از پشت پنجره اولین برف امسال تهرون رو ببینم .ولی خیلی دیر شد واسه اینکه بدونم برای یه مسافر این اولین ها دیگه آخرینه !و
پ.ن. پذیرش دانشگاه هم اومد
بیشتر از90 نفر بودیم .همه جوون ! همه با تحصیلات بالا .مهندس عمران، مهندس برق،مهندس مکانیک، مهندس صنایع،مهندسی پزشکی،مهندس هوا فضا ...همه اومده بودند که ببینند چجوری میشه رفت و اصلا چه شرایطی بعد از مهاجرت در انتظارشونه
خانوم هنر مندی که میخواست به زور بره آرایشگر بشه تا امتیاز لازم رو بیاره و بتونه بره !ا
آقای مدیری که چون امتیازش نمیرسید میخواست بره تراشکاری یاد بگیره
کارگر رستوران صدام کرد و با معصومیت و شرم سرش رو انداخت پایین و گفت خانوم من زبان خارجی بلد نیستم. تو رو خدا به من هم کمک کن که بتونم برم. ا
و دیگه کنترل کردن این بغض لعنتی خیلی سخت بود

گربه

شاید گربه ها تنها موجودات روی کره زمین باشند که نیکی درست به اندازه من اونها رو دوست داره ! مردم رقیب دارند ما هم رقیب داریم !!!! تو ماشین که نشستیم و داریم خیابون گردی میکنیم مدام داره به من گزارش میده. الان یه دونه سیاه تپل رفت زیر اون ماشینه ! یه سفید چاق بالای اون دیواره ! اااااااه اونو ببین الهام ...... چقدر دمش کلفته !!! آخی الهام اونو نگاه کن پاهاش میلنگه ! بیا ببریمش خونمون ازش مراقبت کنیم گناه داره ! و باید حدس بزنم که روزی که از سر کار برگشته و نارحته احتمالا واسه این بوده که یه بچه گربه کور تو حیاط شرکت بوده.این عکس هم صبح روزیه که ما رفته بویم شمال و نیکی تو حیاط خلوت خونه مامانش اینها رو پیدا کرد که تازه دنیا اومده بودند و چه عشقی میکرد نیکی اون روز... ابدم

دل

چکار باید کرد وقتی که دل یک شبه جوری میشکنه که هیچ چینی بند زنی نمیتونه درستش کنه ؟