دلسوزانه
20.7.07
شانس آوردی که دست فرمون نیکی خیلی خوبه و خیلی هم خونسرده. وگرنه میزد خودت و دوستت و موتورت و بی سیمت رو یکجا پرتت میکرد وسط خیابون و اون بلایی سرت میومد که آرزوی خیلی ها بود !فکر کردی چه سوژه داغی گیر آوردی نه؟ یا فکر کردی بهتره بعد ازچهار پنج سال زندگی مشترک من و نیکی بهتره دوباره من و نیکی رو عقد کنی ؟ بابا جون عقد فرق میکنه با اون وردی که برای امثال تو میخونند و اسمشو میزاند صیغه و یک ماه دیگه و شاید هم یک سال دیگه دوباره باید براتون تکرار کنند چون مدتش تموم شده ! خطبه عقد رو یکبار بیشتر نمیخونند نیازی به زحمت شما نبود . در حینی که داشتی با نیکی صحبت میکردی نگاهم افتاده بود به بلوز چرک گرفته مشکی که تن خوت و دوستت بود. بابا نظافت تو دین شما یکی از ارکان مهمه .بشور اون بلوزتو ثواب داره. خوبیش اینه که هم تمیز میشه هم بوی عرقش از بین میره. راستی یه چیزی میخوام بهت بگم، اون چیزی که موقعی که داشتن تربیتت میکردند زیر دماغت گرفتن و گفتن بو بکش و هر وقت جای دیگه این بو رو استشمام کردی حتما ملت رو گاز بگیر معمولا یا تو قوطی های فلزیه و یا توشیشه ! اگر تو شیشه باشه معمولا شیشه هاش هم قشنگن .بعضی هاشون هم یه لیوان سه گوش شیشه ای هم بالای شیشه هست . اون چیزی که تو از صندوق عقب ماشین ما پیدا کردی و فاتحانه داشتی بو میکشیدی و به رفیقت هم نشون میدادی اسمش روغن موتور است. یه جور روغن که برای موتور ماشین استفاده میشه. البته میدونم که خونوادت مالک گاری بالاتر نبودند تا حالا و اسب و قاطر هم روغن موتور نمیخوان ولی اینو بهت گفتم که بدونی تا دوباره سوژه خنده چهار نفر دیگه نشی. میدونی آخه تو عصر تکنولوژی ،اگر تو در نقش به اصطلاح مامور ندونی اون چیه و مشکوکانه بو بکشیش خیلی زشته.خواستم از ماشین پیاده شم که گفتی خواهر شما بشینید تو ماشین. خواهر....! یعنی که اصطلاحا تو برادر منی؟ ولی من هیچ شباهتی بین تو و بهزاد و بهمن نمیبینم . مثلا میخوای فرق تو بهزاد رو بگم؟ آها بهزاد یه پسر خیلی مودب و با تربیت است که همه میگند در بد ترین شرایط هم همیشه برای دیگرون انرژی مثبت میفرسته ! اون تحصیلات آکادمیک داره و درست در لحظه ای که تو مشغول آزار و اذیت مردمی اون داره به عنوان یه متخصص تو بد آب و هوا ترین نقطه ایران و تو گرمای حداقل پنجاه درجه کار میکنه . بهزاد اصولا لباس مشکی نمیپوشه و رو شلوارش نمیندازه. بهزاد با اینکه هنوز ماشین نداره ولی هیچ وقت به مدل ماشین کسی یا محل زندگی کسی حسادت نمیکنه و سعی نمیکنه که یه جوری آزارش بده که دلش خنک بشه . بهزاد هیچ وقت پنج شنبه شب ها راه مردمو نمیبنده و مردم آزاری رو افتخار خودش نمیدونه. بهزاد تموم اون وقتها رو میشینه پای کامپیوترش و به کارش میرسه. نه برادرای من خیلی با تو فرق دارند. واسه همین دلم خیلی برات میسوزه. اینو راست میگم. میدونم که هیچ تخصصی نداری. میدونم تحصیلات بالایی هم نداری . میدونم که مردم آزاریت که تموم شد باید بری تو چهار دیواری محقری که توش زندگی میکنی دراز بکشی و دوباره نمای ساختمونهایی که امشب دیدی رو دوباره پیش خودت مجسم کنی و تصور کنی که چی میشد اگر یکی از اونها مال تو بودند. بعد حرصت میگیره. اعصابت داغون میشه .آتش کینه تو دلت شعله ور تر میشه و بدون این که فکر کنی چجوری میشه مثل آدم زندگی کرد منتظر شب جمعه بعدی بمونی تا عقده هات رو سر آدمهایی که فکر میکنی حقتو خوردند خالی کنی. زندگی تو فقط همینه. فقط یه سوال برای من پیش اومده ، سهمیه بنزین موتور تو هم روزی یک لیتره؟