اعتراف میکنم که وقتی داشتم میومدم فکر میکردم که به حکم اینکه ما آشنایی چندانی با خانواده های عروس و داماد نداریم باید یه گوشه بشینیم و نظاره گر باشیم. فقط دلم به این خوش بود که تو جشن عروسی یکی از بچه های خوب زیر آسمان استرالیا دارم شرکت میکنم
باورم نمیشد که یک ربع بعد از ورود آنچنان با بقیه بچه به رقص و پایکوبی مشغول باشیم. اونقدر احساس شادی و راحتی داشته باشیم. شاید همه اینها رو مدیون توجه مهدی عزیز و عروس خانوم شیطون بودیم. که تو همون برخورد اول که اومد دور میز ما نشست اونقدر خودمونی و بی ریا بهم گفت عادت ندارم الهام رو روبروم ببینم. همیشه عادت کردم الهام رو از پشت صفحه مانیتور و با تایپ کردن آدرس سایتش ببینم.. راستی تنگه واشی با کفش پلاستیکی چطور بود؟ چقدر خوش گذشت .با مریم جون خونگرم و دوست داشتنی و نسرین عزیز و آرش و علی.چقدر احساس خوشایندی دارم از اینکه اینهمه دوست نازنین تا حالا پیدا کردیم. دلم میخواست اون دقایق نشستن دور میز سفره خونه سنتی باز هم تکرار بشه
ا سروین جان و مهدی عزیز، همه چیز عالی و بی نقص بود!قسمت سنتی که اصلا حرف نداشت! صمیمانه براتون آرزوی خوشبختی میکنم و ممنونم که ما رو در بهترین روز زندگیتون شریک شادی خودتون کردین

6 comments:

    On 15:55 Anonymous said...

    پست قبل رو هم الان خوندم ... الهام عزيز .. اميدوارم خبر خوب بدي که زود زود مياد خبر خوب براي خودت باشه که تايپش ميکني و همه مينويسن
    eeeeeeeeeee
    :)

     
    On 16:59 Anonymous said...

    خیلی خیلی خوش اومدین من و سروین از اومدن شما خیلی خوشحال شدیم. امیدوارم همیشه با هم بخصوص در شادی های هم شریک باشیم. به من یکی که خیلی خوش گذشت..

     
    On 14:12 Anonymous said...

    همیشه به گردش و شادی.
    با نیکی مشورت کن یه چند تا پیشنهاد به ما بدین. دنبال اسم بچه هستیم;-)

     
    On 13:06 Anonymous said...

    جای ما حسابی خالی بوده! همیشه به خوشی و شادی.

     
    On 00:18 Unknown said...

    الهام جان به ما هم با بودن تو و نيكي عزيز و علي و نسرين خيلي خيلي خوش گذشت. اميدوارم مهدي و سروين عزيز قدر همديگه رو بدونند و خوشبخت و سعادتمند بشن.

     
    On 09:17 Unknown said...

    الهام عزيزم راستش منم اصلا فكر نمي كردم اون شب يكي از بيادماندي ترين شبهاي زندگي من بشه.. در مورد تو از آرش شنيده بودم ولي هرگز شخصيت اكتيو و شاد و نازنيني مثل تو رو حدس نميزدم و اينكه بتونم باهات اينقدر راحت باشم. من فكر ميكنم يكي از دلايلي كه به هممون خوش گذشت گرمي عشق سروين و مهدي بود كه اون مجلس رو به حركت و شادي وا مي داشت. آرزو ميكنم كه هميشه اين عشق پايدار باشه. از آشنايي با تو نيكي علي نسرين سروين و مهدي خيلي خوشحالم.