پایان
17.9.09
مدتها بود که دل دل میکردم که بروم ! که برای خودم زندگی کنم
دیگر میخواهم بروم .میخواهم ورای رویاها بروم !می خواهم به کوهستان ،به آتش ، سنگ چین دود اندود اجاق ، رنگ عقیق چای، بخار نفس های استکان وطعم غلیظ قند ،بوی باران ، بوی خاک ، به اشکال کنار جاده بیندیشم.ا
می خواهم به رواج رویا و عدالت آدمی بیندیشم می خواهم ساده باشم، می خواهم در کوچه های کهنسال ِ آواز و بغض بلوغ به گیسوی بید و بوی بابونه بیندیشم به صلوه ظهر و سایه های خسیس به خواب یخ، پرده ی توری، طعم آب و حرمت علف.
دیگر کسی اگر صدایم کرد بگو خانه نیست بگو رفته است شمال می خواهم به جنوب بیندیشم می خواهم به آن پرنده ی خیس، به آن پرنده ی خسته... به خودم بیندیشم
مرسی که تا کنون خواننده نوشته هایم بودید.
شادیهایتان بی پایان
بدرود
دل دل نکن قطعا انتخاب تو بهترین است بوی طبیعت و زندگی را نمی توان پشت پنجره ی بسته استشمام کرد دل را بزن به دامان کوه قطعا راهی نو برای زیباتر زیستن و عاشقتر زیستن خواهی یافت
قطعا مشام تو دیگر از بوهای مصنوع و گس زندگی در دالان بسته و یکنواخت
شهر پر نخواهد شد دیگر به شهر فکر هم نخواهی کرد
سلام امید وارم این متن رو بخونی و بهم جواب بدی .اولین بار با خوندن بلاگت شروع کردم به نوشتن .اگه جای دیگه مینویسی بهم بگو...
شادیت رو همیشه میخوام
فرزاد
سلام و عرض ادب و احترام
من احسان هستم وپزشک از ایران و اکنون به عنوان یک هموطن به کمک و راهنماییشما نیاز مبرم دارم.امیدوارم که مورد عنایت شما قرار بگیرم و یک پیام ازشما روی ایمیل خود در اسرع وقت دریافت منم.قطعا محبت و عنایت شما را فراموش نخواهم کرد.در انتظار پاسخ شما هستم.با تشکر
ehsan.hoseini.md@msn.com
سلام من پوریا هستم چیزی تویه وبلاگت نداری -شاعری؟چند سالته که اینطوری شعر میگی؟عاشقی؟احساست زیباست.
باید اینطوری میگفتی-البته من نمیدونم چه حسی داشتی -
مدتها بود قصد رفتن داشتم -که از آنه
خودم باشم دیگر وقت رفتن است
وقت رویا در سر کردنست -میخواهم بروم-آیا جایی هست که روم -آری هست-
آتشی هست که با خود میبرم به کوهستان سرما -راه دشوارست
-اما باید رفت
بوی باران بوی خاک بوی عشق و آتش و کوه سرما ساده نیست سفر م اما زیباست
من نفهمیدم چه قصدی از گفتن این شعر گفتی -شایدم شعر نبود -ولی بازم جذاب نبود -یکم فکر کن ببین چی گفتی -یکم شعر بخون تا بتونی راحت تر شعر بنویسی من خواستم یکم کمکت کنم نگاه کن من چه طوری با جملات بازی کردم-شما میخواستی بگی خیلی تو دلم درد دارم اما -بیشتر شبیه یه پیکنیک بود از اینکه برم کوهستان و آتش روشن کنم و بعد چایی درست کنم فقط کتری کم داشت -ببخشید ها شرمنده انتقاد آدم و میسازه-این وبلاگ منه همه چی توش ریختم معما هست اسمش -قصد بدی هم نداشتم فقط میخواستم همه چیز تو وبلاگم باشه عکس شعر مطلبwww.icehotetop100.blogfa.com یاwww.lpelact.tkمرسی خداحافظ
-میخواهم ساده باشم مثل رویا شیرین مثل رویا -
میخوام در کوچه های زندگی به درخت بید مجنون و سرو بیندیشم
که کدام زیباست؟
-
خیلی ببخشید شعرتون خیلی بی معنیه -از همه چی میگی ؟
دوست عزیز این شعر از کارهای بسیار قشنگ سید علی صالحی است. که از حمله کارهای قشنگش هم تامه های به ریرا است که توسط مرحوم خسرو شکیبایی هم دکلمه شده. شاید اگر به زره حرغه ای تر شدی بتونی به قشنگی ایشون شعر بگی. ولی لطفا کارهای قشنگ ایشون رو دست کاری نکن. ممنون از کامنتتون .ولی اشعار استاد رو خراب کردی دوست عزیز
salam elham khanoom.adrese jadidetoon ro mikhastam age lotf konin.
blue_oranoos@yahoo.com
salam elham khanoom.adrese jadidetoon ro mikhastam age lotf konin.
blue_oranoos@yahoo.com
سلام.من تازه با وبلاک شما آشنا شدم.البته فکر کنم خیلی دیره.از نوشته هاتون خیلی خوشم اومد.من از ادبیات سررشته ای ندارم.ولی نوشته های شما خیلی صمیمی و قابل باور.هر چی هست تصنعی نیست.دلم میخواد بازم از شما بخونم.نمیدونم اینجا رو چک میکنی یا نه.در هر صورت ایمیلم رو میگذارم.
m_vahidpoor@yahoo.com
salam.nemidoonam ki hastin ama man elhamo doos daram esme elhamo doos daram be veblagam sar bezanin .
http://golbahar8th.blogfa.com
سلام
من تازه با وبلاگتون آشنا شدم و واقعاً از شیوه نگارشتون لذت بردم امیدوارم موفق باشید.
در ضمن آگر آمکانش هست آدرس جدیدتون رو هم برام بفرستید.
z.kousha@gmail.com
انگار دیدن اینجا همان بحث "ناگهان چقدر زود دیر میشود" هستش
کاش برگردی و بنویسی
تو رفتی و دلم غمین شد ،
قرینِ آهِ آتشین شد
آز آن شبی که برنگشتی
جهان که شادی آفرین بود،
به چشمِ من غم آفرین شد
آز آن شبی که برنگشتی
/*-
می خوانمت
من نشانی از تو ندارم اما نشانی ام را برای تو می نویسم:
درعصرهای انتظار،
به حوالی بی کسی قدم بگذار!
خیابان غربت را پیدا کن و وارد کوچه پس کوچه های تنهایی شو!
کلبه ی غریبی ام را پیدا کن،
کناربیدمجنون خزان زده و کنارمرداب آرزوهای رنگی ام!
درکلبه را باز کن و به سراغ بغض خیس پنجره برو!
حریر غمش را کنار بزن! مرا می یابی...
اشک من را دیدی و خندیدی و خونسرد رفتی
سوختن ها را تماشا کردی و پرپر زدنها را
ولی باور نکردی
عشق تازه حرف تازه قصه تازه کجاست
راه دور خانه ی تو در کجای قصه هاست
تا کجا باید سفر کرد تا کجا باید دوید
از کجا باید گذر کرد تا به شهر تو رسید
خوشحالم
کاش مینوشتی
چقدر نوشته های قبلی را دوره کنیم بانو
وقتی نیستی ....هیچی نیست
جز دلتنگی
در قدمت سربنهم تا که بیایی
دل برده ای از دست من جانا کجایی
بیا ای نسیم آرزو
برای دلم قصه بگو از خاک کویش
که من بیقرارم کوه به کوه در جستجویش
نظرتون راجع به پست شماره 50 چیه
امیدوارم خوب دراومده باشه
salam elham jon khobi man sara hastam yeki az onaye ke delesj az ainja kheyli pore khoshbehalet ke mitoniberi ma ke emkanesho nadarim omidvaram hamishe movafagh bahsi vase ma ham doa kon age esme id to listet bash e mikham baham dos bashim chon fekremon dardemon yeki dostet daram
عالي بود لطفا با من تماس بگيريد
سهیل : هر وفت صفحه کامنت ها باز شد پیام میزارم براتون
کاش یه ایمیلی داشتین میشد بیشتر نوشت
اینجا همه هستند و آدم نوشتن جزییاتش نمیآد
وقتی ازغربت ایام دلم می گیرد
مرغ امید من از شدت غم می میرد
دل به رویای خوش خاطره ها می بندم
باز هم خاطره ها دست مرا می گیرد
سلام وبلاگ جالبی داری امیدوارم بتونی تصمیم درستی تو زندگیت بگیری
من هم خاطراتم رو مینویسم وبلاگ تو رو لینک کردم اگه امکانش هست من رو با نام"این اندرونی منه پس رازدار باش" ثبت کن
ممنون
الهام خانم سلام امیدوارم دیر نباشه راستش تازه وبلاگتون رو پیدا کردم من عضو سایت زیر آسمان استرالیا هم هستم اگه بازم به این وبلاگ سر زدید لطفا آدرس جدیدتون رو برام بفرستید امیدوارم دیر نشده باشه ممنون.Night.stars.1992@gmail.com